شماره ١٣٤: بخوان لذت دنيا گزند بسيار است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بخوان لذت دنيا گزند بسيار است
ترنجبينى اگر هست بر سر خار است
بباد رفته ذوق فضولييم همه
سر هواطلبيها حباب دستار است
عنان وحشت مجنون ما که ميگيرد
ز فرق تا بقدم گردباد چين دار است
بپاس راحت دل اينقدر ز مينگيريم
خيال آبله ضبط عنان رفتار است
بمحفلى که دل احياء معرفت دارد
لب خموش چراغ مزار اظهار است
غم تحير حسن قبول بايد خورد
نه هر که آينه پرداخت باب ديدار است
بوادى ئى که مرا داغ انتظار تو سوخت
بچشم نقش قدم خاک نيز بيدار است
نگاه اگر بخيال تو گردن افرازد
مژه بلندى انگشتهاى زنهار است
وفا ستمکش ناموس ناتوانائيست
بپاى هر که خورد سنگ بر سرم بار است
کشيده سعى هوس رنج دشت و در ورنه
رهى که پايتو نسپرده است هموار است
حيا کنيد به پيرى زوانمود طرب
سحر چو آينه گيرد نفس شب تار است
چه ممکن است زافتادگى گذشتن ما
که خوابناک ضعيفيم و سايه ديوار است
باين گرانى دل (بيدل) از من مايوس
صدا اگر همه گردد بلند کهسار است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید