شماره ٩٠: ادب اظهارم و با وصل توام کارى هست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
ادب اظهارم و با وصل توام کارى هست
عرض آغوش ندارم دل افگارى هست
نرود سلسله بندگى از گردن ما
سبحه گر خاک شود رشته زنارى هست
با همه کلفت دورى به همين خرسنديم
که در آئينه ما حسرت ديدارى هست
پيکر خاکى ما را بره سيل فنا
ياد ويرانى ازان نيست که معمارى هست
دهر وهم است سر هوش سلامت باشد
عکس کم نيست گر از آينه آثارى هست
ذره ما بچه اميد زند بال نشاط
سر خورشيد هم امروز بديوارى هست
اى دل از مهر رخ دوست چراغى بکف آر
کز خم زلف براه تو شب تارى هست
اشک گل ميکند از جنبش مژگان ترم
غنچه ام در گرو سرزنش خارى هست
زندگى خرمن ما را چه کم از برق فناست
رنگ گل هم بچمن آتش هموارى هست
جاى پرواز زخود رفته فغانى داريم
بال اگر نيست ندامت زده منقارى هست
عالم از شوخى عشق اينهمه طوفان دارد
هر کجا معرکه ئى هست جگردارى هست
از کمربستن آنشوخ يقين شد (بيدل)
کاين گره دادن او را بميان تارى هست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید