شماره ١٩: اگر برافگنى از روى ناز طرف نقاب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر برافگنى از روى ناز طرف نقاب
بلرزد آينه بر خود چو چشمه سيماب
بياد شبنم گلزار عارضت عمريست
خيال مشق شنا ميکند بموج گلاب
ز برق حيرت حسنت چو موج در گوهر
در آب آئينه محواند ماهيان کباب
خيال وصل تو پختن دليل غفلت ماست
کنان چه صرفه برد در قلمرو مهتاب
عروج همت ما خاک شد ز شرم نفس
کسى چه خيمه فرا زد باين گسسته طناب
درين چمن همه گر صد بهار پيش آيد
زرنگ رفته ما ميتوان گرفت حساب
چه غفلت است که از ما بموج تيغ نرفت
وگرنه قطره آبيست نشتر رگ خواب
بطبع قطره طپش آرميد و گوهر شد
چه فيض ها که ندارد طريقه آداب
فضاى بى خوديت خالى از بهارى نيست
برون خرام ز خود رنگ رفته را درياب
ز بسکه محو تماشاى او شدم (بيدل)
هزار آئينه از حيرتم رسيد به آب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید