شماره ١٦: از خامشى مپرس و ز گفتار عندليب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
از خامشى مپرس و ز گفتار عندليب
صد غنچه و گل است بمنقار عندليب
دارم دلى بسينه ز داغ خيال دوست
طراح آشيانه گلزار عندليب
نامحرمى که از ادب عشق غافل است
دارد اهانت گل از انکار عندليب
بى يار جاى يار نشان قيامت است
با باغ در خزان نفتد کار عندليب
درد سر تظلم الفت کجا برد
گر زير بال هم ندهد بار عندليب
از دور باش غيرت خوبان حذر کنيد
گل خارها نشانده به آزار عندليب
آئين دلبرى بچه رنگش نشان دهند
شاخ گلى که نيست قفس وار عندليب
بوى گلم برون چمن داغ ميکند
از ناله هاى در پس ديوار عندليب
من نيز بى هوس نيم اما نداد عشق
پروانه را دماغ سر و کار عندليب
شايد نصيب دردى از اهل وفا برم
بستم دل دونيم بمنقار عندليب
بالين خواب گل همه رنگ شکسته بود
آه از ندامت پربيکار عندليب
(بيدل) بهار عشرت عشاق ناله است
امسال نيز مى گذرد پار عندليب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید