شماره ٧٥٧: ز خال عنبرين افزون ز زلف يار مى ترسم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خال عنبرين افزون ز زلف يار مى ترسم
همه از مار و من از مهره اين مار مى ترسم
بلاى مرغ زيرک دام زير خاک مى باشد
ز تار سبحه بيش از رشته زنار مى ترسم
از آن چون شبنم گل خواب در چشم نمى گردد
که از چشم تماشايى بر اين گلزار مى ترسم
به گرد چشم او گشتن چو مژگان آرزو دارم
ز خوى نازک آن نرگس بيمار مى ترسم
ز خواب غفلت صياد ايمن نيستم بر جان
شکار لاغرم از تيغ لنگردار مى ترسم
خطر در آب زير کاه بيش از بحر مى باشد
من از هموارى اين خلق ناهموار مى ترسم
ز بس نا مردمى از چشم نرم مردمان ديدم
اگر بر گل گذارم پا ز زخم خار مى ترسم
چه باشد پشت و روى اژدها در پله بينش
نه از اقبال مى بالم نه از ادبار مى ترسم
ز تير راست رو چشم هدف چندان نمى ترسد
که من از گردش گردون کج رفتار مى ترسم
سرشک گرم را در پرده دل مى کنم پنهان
بر آب اين گهر از سردى بازار مى ترسم
بد از نيکان و نيکى از بدان پر ديده ام صائب
ز خار بى گل افزون از گل بى خار مى ترسم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید