شماره ٣٢٦: آبرو رامى برد از چهره اظهار طمع

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
آبرو رامى برد از چهره اظهار طمع
ابر آب روى مردان است گفتار طمع
خوارى روى زمين خارى است از ديوار او
زرد رويى يک گل است از طرف دستار طمع
در زمينش گر گل بى خار کارد باغبان
خار دامنگير مى رويد ز گلزار طمع
خستگان راهست پرهيزى به هر عنوان که هست
مى کند پرهيز از پرهيز بيمار طمع
مى توان جستن به مکرو حيله از قيد فرنگ
نيست اميد رهايى با گرفتارطمع
از بريدن و ز گسستن چون رگ سنگ ايمن است
حرص بندد برميان هرکه زنار طمع
چون ميان روز روشن خواهد از مردم چراغ؟
روز را گر شب نمى داند سيه کارطمع
حاصلش نبود بغير از برگ سبز سايلان
در دل هرکس دواند ريشه زنگار طمع
صائب از بى آبرويان تا توانى دور باش
کز برص مسرى تر افتاده است ادبار طمع



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید