شماره ٧٧٨: ديده عمرى به سر روان گرديد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ديده عمرى به سر روان گرديد
به هوا گرد اين جهان گرديد
به خيالى که روى او بيند
گرد برگرد اين و آن گرديد
او نظر کرد ديده روشن شد
نور او هم به او عيان گرديد
ذره اى بود آفتابى شد
اين چنين بود آنچنان گرديد
خوش نشانى ز بى نشانى يافت
نام گم کرد و بى نشان گرديد
هر که آمد بسوى ميخانه
واقف از ذوق عاشقان گرديد
نعمت الله فتاد در دريا
قطره اش بحر بى کران گرديد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید