شماره ٧٢٦: هر کجا صاحب جمالى رو نمود

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر کجا صاحب جمالى رو نمود
روى او ديدم چو برقع برگشود
ديدمش در آينه عين العيان
آينه او بود و در وى مى نمود
آفتاب خاطرم تا روشن است
ذره اى بى مهر او هرگز نبود
هر چه موجود است از جود وى است
خود کجا موجود باشد بى وجود
ساجد و مسجود نزد ما يکى است
سجده مى کن تا ببينى در سجود
دوش رفتم در خرابات مغان
ساقى سرمست ديدم يار بود
نکته هاى عارفانه سيدم
خود بخود مى گفت و از خود مى شنود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید