در همه آينه جمال نمود
از همه رو درى به ما بگشود
غير را سوخت آتش غيرت
خوش بود آتشى چنين بى دود
دع نفسک به ذوق دريابش
تا بيابى ز وصل او مقصود
درد دردش دواى درد دل است
نوش مى کن که آن بود بهبود
اين عنايت نگر که حضرت او
در حق بندگان خود فرمود
خود نمايد جمال و خود بيند
از خودش با خود است گفت و شنود
خيز ساقى بيار جام شراب
وقت صبح است و عاقبت محمود
مى خمخانه حدوث و قدم
ساقى مست ما به ما پيمود
هر که انکار نعمت الله کرد
بى شکى باشد از خدا مردود