شماره ٥١٥: خوش بود گر او بحالم بنگرد

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خوش بود گر او بحالم بنگرد
ور بميرم هم به خاکم بسپرد
زار مردم ز آرزوى او ولى
زنده گردم بر سرم گر بگذرد
ما گدا او پادشاه کاينات
پادشه نام گدايى کى برد
غنچه دل در هواى او چو گل
جامه جان بر تن خود مى درد
هر که او غم مى خورد در عشق او
شادمان از خويشتن بر مى خورد
يک دمى بى عشق او گر عمر رفت
عاشق آن دم را ز عمرش نشمرد
مى فروش ار مى فروشد گو بيا
هر چه دارد نعمت الله مى خرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید