شهرت عشق ما جهان بگرفت
از مکان رفت و لامکان بگرفت
قول مستانه اى که ما گفتيم
دل عاشق به جان روان بگرفت
هرکجا عارفى است در عالم
اين معانى از اين بيان بگرفت
مطرب ما ترنمى فرمود
خرقه جمله عاشقان بگرفت
خوش نگارى گرفته ام به کنار
او مرا نيز در ميان بگرفت
مدتى عقل بود همدم ما
دل ما عاقبت از آن بگرفت
عشق سيد گرفت تخت وجود
پادشه ملک جاودان بگرفت