آتش عشقش خوشى در ما گرفت
بعد از آن درجمله اشيا گرفت
رند سرمستيم در کوى مغان
محتسب را کى رسد بر ما گرفت
آن دل سرمست اين ديوانگان
مو به مو از زلف او سودا گرفت
عاشق ثابت قدم مى جست از آن
عشق آن معشوق ما ما را گرفت
گفته مستانه ما فاش شد
در خرابات مغان غوغا گرفت
خوش بلائى مى کشيم از عشق او
کار ما از عاشقى بالا گرفت
نعمت الله از همه عالم بريد
درگه يکتاى بى همتا گرفت