شماره ٣١٦: چشم ما روشن به نور روى اوست

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چشم ما روشن به نور روى اوست
لاجرم عالم به چشم ما نکوست
ديده ام آئينه گيتى نما
عاشق و معشوق با هم روبروست
هر خيالى راکه ديده نقش بست
دوست مى دارم و مى بينم به دوست
عشق سرمست است و فارغ از همه
عقل مخمور است و هم در گفتگوست
اين عجب بنگر که آن مطلوب ما
طالب است و روز و شب در جستجوست
غير او ديگر نمى آيد به چشم
هرچه مى بينيم مى گوئيم اوست
سيد و بنده به نزد ما يکيست
تا نپندارى که اين رشته دو توست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید