شماره ١٩٦: گفتمش روى تو گويا قمر است

غزلستان :: شاه نعمت‌الله ولی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گفتمش روى تو گويا قمر است
گفت والله ز قمر خوبتر است
گفتمش زلف تو آشفته چراست
گفت سرگشته دور قمر است
گفتمش نوش لبت چيست بگو
گفت پالوده قند و شکر است
گفتمش چشم خوشت برد دلم
گفت هشدار که جان درخطر است
گفتمش قد تو سروى است بلند
گفت آن نسبت کوته نظر است
گفتمش از تو که دارد خبرى
گفت آنکس که ز خود بيخبر است
گفتمش عمر منى زود مرو
گفت عمر است و از آن درگذر است
گفتمش جان به فداى تو کنم
گفت از اينها بر ما مختصر است
گفتمش سيد ما بنده تست
گفت آرى به جهان اين سمر است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید