به نظر من حافظ در یک بیت و خیلی کلی تر صحبت کرده
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
مهرداد در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۰ نوشته
اینکه میگه میترسم بانگ آید روزی بنظرم همون زمان مرگ هست که وقتی قبضه روح مبشیم و یا از دست این دنیا خلاص میشیم یا دنیای دیگری که فارغ از مادیات هست وارد میشیم که از این جسم مادی خلاص می شیم و بعد می بینیم چقدر در کره خاکی با دروغها زندگی می کردیم
رضا در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۰ نوشته
منظور از این رباعی به نظر این بنده
در کل داره میگه که هیچ دینی وجود ندارد
وتنها دین راستی و درستی است
تتها دین انسانیت هست
که متاسفانه در این برهه اصلا وجود نداره
رضا در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۰ نوشته
لب بر لب کوزه بردم از غایت از
تا زو پرسم واسطه عمر دارز
لب بر لب من نهاد و گفت این راز
می خور که به این جهان نمیایی باز
ناشناس در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۰ نوشته
آنان که محیط فضل آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند،
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ایی و در خواب شدند ،
رباعیات خیام ،اغلب اشاره به تردید و شک دارد ،به عبارتی مخاطب را به تأمل وا می دارد و از یقین و مطلق نگری به نوعی به تردید و قرار گرفتن در امتداد معرفت تشویق می کند ،
محمد مجیدی در تاریخ ۴ بهمن ۱۴۰۰ نوشته
به نظرمن حقیر این رباعی زیبا میخاد بگه به هیچی مطمئن نباش وغره نشو که همان زمانی که فکر میکنی راه درست داری میری دقیقا گمراهی
رحمان رضایی در تاریخ ۱۹ اردی بهشت ۱۴۰۱ نوشته
قومی متفکرند در مذهب ودین
قوم دگری نشسته در شک ویقین
ناگاه یکی بانگ برآید به زمین
کی بیخبران راه نه آنست و نه این
محمدحسین در تاریخ ۲۹ اردی بهشت ۱۴۰۱ نوشته
بنظر بنده در این رباعی میخواهد بگوید
نه باید صد درصد متفکران درره دین قدم برداشت
نه صد درصد متعبدان بلکه باید تعادل داشت دینی قسمیش نیازه به تفکر دارد وقسمیش نیاز به تعبد برای رشدو تعالی باید هر دوملکه وروحیه رو درخود ایجاد کرد.
مجتبی النچری در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۱ نوشته
درکل بنظرم درآن زمان درمورد دعوای شیعه وسنی سخن بزبان شعرگفته،،،،چون حضرت خیلی باهوش بودند وخودنیز اهل تسنن
دیوانه ای گریخته از زنجیر در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۱ نوشته
سلام
به نظر این حقیر خیام سخن از جایگاه یقین و شک و تردید سخن می گوید وانکه به یکی از این دو تکیه گاه بسنده کرد است و مسیر زندگانی خود را طی می کند .
انکه بر مبنای شک و تردید راه می رود و ان دیگری بر مبنای یقین .
انکس که خواب است نه تاریکی بداند و نه روشنایی ( غفلط و شک و تردید )
انکس که بیدار است از تاریکی گریزان است ( بیداری و یقین )
خواب و گریزان بودن نه راه سعادت است .
( دیوانه ای گریخته از زنجیر )
موفقیت ان است که به خواست یار قدم برداریم و خود در میان نباشد .
جمشید در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۱ نوشته
خیام اینجا می ترسد از حکومت زمان خود و نمی گوید که عده ای به غلط در راه دین افتاده اند بلکه میگوید کسانی که در راه دین هستند متفکرانند و در عده ای دیگر را به جرات میگوید که در اشتباه هستند و در پایان نتیجه میگیرد که هردو در اشتباه اند.و دین ساخته دست بشر است و خیام هیچ کدام را قبول ندارد
جمشید در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۱ نوشته
واقعا هم که دین ساخته بشر است.چرا که اگر دین الهی بود تمام ادیان یکی بود.و اگر قرار بود خدا نماینده ای داشته باشد چرا الان حدود 1400سال است که نماینده ای ندارد.از طرف هیچ دینی هم نماینده نیست.اولین دلیل این است که نماینده باید نشانه ای داشته باشد که با توجه به امکانات دنیا نشانه ها دیگر کارایی ندارد.وسلام
ع_ خراسانی در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ نوشته
با درود، در واقع مراد و منظور خیام در این شعر، تعریض به « حق پنداری» هر دو فرقه شیعه و سنی میباشد. در باور خیام هر دو گروه ره به باطل می پیماید.