شماره ٧٦٥: خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود
رخ تو در عرق سرد و گرم وتر برود
رگ تو جاده خون معتدل گردد
زبان گزيده به يک گوشه نيشتر برود
تبى که برسمنت رنگ ارغوانى بست
ز پيش شعله خوى تو چون شرر برود
لب تو عقده تبخاله واکند از سر
ستاره سوخته اى چند از شرربرود
مباد از عرق گرم اضطراب ترا
سفينه تو ازين بحر بى خطر برود
حرارتى که گرفته است گرم جسم ترا
ز برق گرمتر از باد زودتر برود
چنين که بى خبر آمد به خوابگاه تو تب
اميدوار چنانم که بى خبر برود
دميد صبح چه خامش نشسته اى صائب
بگو به آه به دريوزه اثر برود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید