شماره ٧٤٠: اگر به قامت رعناى او نظاره کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر به قامت رعناى او نظاره کند
ز طوق فاخته زنجير سروپاره کند
من و نظاره ابروى او که چون مه عيد
تمام عيش جهان را به يک اشاره کند
نصيب صبح ز خورشيد داغ حسرت شد
دگر کسى به چه اميد سينه پاره کند
نفس شمرده زند هر که در بساط وجود
چوصبح زندگى خويش را دوباره کند
گرفتم اين که بود موج در شنا تردست
چه دست وپاى درين بحر بى کناره کند
عجب که فرصت ديدن به عيب خلق رسد
به عيب خويش اگر آدمى نظاره کند
چهابه چشم تماشاييان کند يا رب
رخى که ديده خورشيد پرستاره کند
نهان چگونه کنم عشق را که زور شراب
به شيشه هاى تنک کار سنگ خاره کند
چو شمع گريه هرکس که آتشين باشد
جز اين که دست بشويد ز جان چه چاره کند
کسى که چون دل صد پاره مصحفى دارد
چرا به مهره گل صائب استخاره کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید