شماره ٦٨٨: ز حرف بر لب شيرين او اثرماند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز حرف بر لب شيرين او اثرماند
که ديده نقش پى مور بر شکر ماند
نثار سوختگان ساز خرده جان را
که چون به سوخته پيوسته شد شرر ماند
ز نوبهار چه گل چيند آن نوپرداز
که در مشاهده نقش بال وپر ماند
قرين صافدلان شو که بى صفا نشود
هزار سال اگر آب در گهر ماند
بسر نيامد طومار عمر جهدى کن
که چون قلم ز تو در هر قدم اثرماند
درين بهار که يک دانه زير خاک نماند
روا مدارسرمابه زير پرماند
خوشا کسى که ازين خاکدان چودرگذرد
زنقش پاى چراغى به رهگذر ماند
کجاست گوشه آسوده اى که چون نعلين
خيال پوچ دو عالم برون درماند
به خنده زندگى خويش را مده برباد
که در چمن گل نشکفته بيشتر ماند
فريب گوشه دستار اعتبار مخور
که غنچه در بغل خا تازه ترماند
دوزلف يار به هم آنقدرنمى ماند
که روز ماوشب ما يکدگر ماند
اگربه خضر رسد مى شودبيابان مرگ
ز راه هرکه به اميد راهبر ماند
ز فکر بيش وکم رزق دل مخور صائب
که راه طى شود و توشه بر کمر ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید