شماره ٥٨٢: تلاش بيخبرى با شعور نتوان کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
تلاش بيخبرى با شعور نتوان کرد
سفر ز خود به پر و بال مور نتوان کرد
خوشم به ضعف تن خود که همچو خط غبار
مرا ز حاشيه بزم دور نتوان کرد
شکسته رنگى من عشق را به رحم آورد
به زر هر آنچه برآيد به زور نتوان کرد
ز خال يار خجالت کشم ز سوختگى
که تخم سوخته در کار مور نتوان کرد
حضور روى زمين در بهشت خاموشى است
به حرف، ترک بهشت حضور نتوان کرد
مصيبت دگرست اين که مرده دل را
چو مرده تن خاکى به گور نتوان کرد
توان گرفت رگ خواب برق را صائب
دل رميده ما را صبور نتوان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید