شماره ٥٦٦: ز خط صفا لب ميگون يار پيدا کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز خط صفا لب ميگون يار پيدا کرد
بهار نشأه اين باده را دوبالا کرد
گره ز غنچه پيکان گشودن آسان است
دل گرفته ما را توان وا کرد
درين رياض به بى حاصلى علم گردد
چو سرو مصرع موزونى آن که انشا کرد
سياه کرد به چشمش جهان روشن را
اگرچه در تن خفاش روح عيسى کرد
مرا به دست تهى همچو شانه مى بايد
گره ز کار پريشان عالمى وا کرد
نمى رسد به زمين پايش از صداى رحيل
سبکروى که سرانجام زاد عقبى کرد
ز تيغ حادثه پروا نمى کند عاشق
ز موج تر نشود هرکه دل به دريا کرد
در آفتاب جهانتاب محو شد صائب
چو شبنم آن که دل خويش را مصفا کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید