شماره ٥٠٩: کسى که عيب ترا پيش چشم بنگارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که عيب ترا پيش چشم بنگارد
ببوس ديده او را که بر تو حق دارد
ز فوت مطلب جزئى مشو غمين که فلک
ستاره مى برد و آفتاب مى آرد
به دست غم نشود مبتلا گريبانش
کسى که دامن شب را ز دست نگذارد
به جاى خون ز رگ و ريشه اش برآرد دود
به دست درد، دلى را که عشق بفشارد
کسى است صاحب خرمن درين تماشاگاه
که غير اشک دگر دانه اى نمى کارد
بزرگ اوست که بر خاک همچو سايه ابر
چنان رود که دل مور را نيازارد
ميان اهل سخن گفتگوى اوست تمام
که هيچ طايفه را بى نصيب نگذارد
تو برخلاف بدان تخم نيکنامى کار
که هرکس آن درود از جهان که مى کارد
چو دور عقده گشايى به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید