شماره ٣٣٦: سالکان را ز جهان عشق تو بيگانه کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
سالکان را ز جهان عشق تو بيگانه کند
سيل در بحر چرا ياد ز ويرانه کند؟
مى شود جلوه بت راهنمايش به خدا
گر به اخلاص کسى خدمت بتخانه کند
از شبيخون نسيم سحر ايمن گردد
شمع پيراهن اگر از پر پروانه کند
خاک در کاسه خورشيد کند جولانش
هر که را سلسله زلف تو ديوانه کند
بر دل سنگ خورد شيشه رعنايى سرو
در رياضى که قدت جلوه مستانه کند
لنگر کشتى طوفان زده گوهر نشود
سنگ اطفال چه با شورش ديوانه کند؟
زاهد از گردش او نشأه ساغر يابد
چرخ اگر خاک مرا سبحه صد دانه کند
صائب از قيد فلک مى جهد آخر بيرون
تير چون قصد اقامت به کمانخانه کند؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید