شماره ٢٧٢: عاشقان را دم تسليم نفس مى رقصد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
عاشقان را دم تسليم نفس مى رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس مى رقصد
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل ليلى از افغان جرس مى رقصد
مى برد دايره ذکر قرار از دلها
کوه اينجا به سبکروحى خس مى رقصد
زاهد خشک درين حلقه اگر پاى نهد
با گرانجانى ذاتى به هوس مى رقصد
از هوادار بود گرمى هنگامه حسن
شکر اينجا به پر و بال مگس مى رقصد
در سراپرده عقل است زمين گير سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس مى رقصد
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس مى رقصد
اشک و آهم اثرى کرده در آن دل کامروز
آب در ديده و در سينه نفس مى رقصد
چون سپندى که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آيد به جهان، يک دو نفس مى رقصد
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجير عسس مى رقصد
شد خمش دايره گل ز تريهاى خزان
دل همان در بر مرغان قفس مى رقصد
به هواى دهن تنگ تو اى غنچه گل
روزگارى است که در سينه نفس مى رقصد
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
اين مقامى است که در وى همه کس مى رقصد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید