شماره ٥٤: جوهر مى ز رگ ابر مثنى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
جوهر مى ز رگ ابر مثنى گردد
از شفق رنگ مى لعل دو بالا گردد
يک زمان پرده ازان روى دل آرا بردار
تا سيه خانه اين دشت سويدا گردد
خاکسارى است که از درد طلب مى پيچد
گردبادى که درين دامن صحرا گردد
شوق اگر عام کند سلسله جنبانى را
کوه چون ريگ روان باديه پيما گردد
شود از آه پريشان دل خورشيد سياه
خط ز رخسار تو روزى که هويدا گردد
کوهکن را به سخن صورت شيرين نگذاشت
لاف بيکار بود کار چو گويا گردد
نامه تسکين ندهد ديده مشتاقان را
کف محال است که مهر لب دريا گردد
گريه مردم بيدرد شود خرج زمين
اين نه سيلى است که پيوسته به دريا گردد
گر بداند چه ثمرهاست تهيدستى را
سرو آواره ز گلزار به يک پا گردد
هرکه صائب شود از باده عرفان سرگرم
همچو خورشيد درين دايره تنها گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید