شماره ٧٧٢: يار باز آمد و بوى گل و ريحان آورد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
يار باز آمد و بوى گل و ريحان آورد
خنده باغ مرا گريه هجران آورد
باز گلهاى نو از درد کهن يادم داد
غنچه ها بر جگرم زخم چو پيکان آورد
فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق
چشم بد روز مرا موسم باران آورد
هر سحر باد که بر سينه من مى گذرد
در چمن بوى کباب از پى مستان آورد
بوى آن گمشده خويش نمى يابم هيچ
زان چه سودم که صبا بوى گلستان آورد
به چه کار آيد بى سرو خودم، گر چه بهار
سوى هر باغ بسى سرو خرامان آورد
نتوان زيست به جان دگران، گر چه صبا
جاى خاشاک ز کوى تو همه جان آورد
باد يارب چو رقيب تو پريشان همه وقت
که ترا بر سر دلهاى پريشان آورد
با چنان روزني، ار بر دل خسرو صد تير
بتوان خوردن و بر روى تو نتوان آورد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید