شماره ٥٤٣: به هر درد و غمى دل مبتلا شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
به هر درد و غمى دل مبتلا شد
چرا يکباره يار از ما جدا شد؟
بريد از دوستان خود به يکبار
دريغا، حاجت دشمن روا شد
بگفتم عاشقان را ناسزايى
کنون عاشق شدم، اينم سزا شد
به رندى و به شوخى و به صد ناز
دل از من برد و آنگه پارسا شد
شب از همسايه ها فرياد برخاست
مرا ناليدن شبها بلا شد
گرفتارش شدم با يک نگاهى
ز يک ديدن مرا چندين بلا شد
وفا و مهربانى کرد با خلق
چو دور خسرو آمد، بى وفا شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید