شماره ٥١٣: بى نرگس تو خواب ندانم که چه باشد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
بى نرگس تو خواب ندانم که چه باشد
زلفت کشم و تاب ندانم که چه باشد
آن شب که بتا، چشم تو در خواب ببينم
در ديده خود خواب ندانم که چه باشد
تا طاق دو ابروى تو محراب بتان شد
بت جويم و محراب ندانم که چه باشد
چون چاه زنخدان تو از دور ببينم
تشنه شوم و آب ندانم که چه باشد
از زلف تو چون نيست مرا سوى رخت ره
شب گردم و مهتاب ندانم که چه باشد
گويند که درياب درين واقعه خود را
مى گويم و درياب ندانم که چه باشد
باغى ست عجب وصل تو، مى پرس ز خسرو
من بنده در آن باب ندانم که چه باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید