شماره ٤٥٥: چه پوشى پرده بر رويى که آن پنهان نمى ماند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چه پوشى پرده بر رويى که آن پنهان نمى ماند
وگر در پرده مى داري، کسى را جان نمى ماند
من درويش رسواى جهان گشتم بحمدالله
چه شبهه، عشق و درويشى بسى پنهان نمى ماند
به ياد روى تو چندان که سوى ماه مى بينم
همى ماند به تو چيزي، ولى چندان نمى ماند
مگو کاى ديده در روى من حيران چه ماندستي؟
کدامين ديده کاندر روى او حيران نمى ماند
ز چشم کافرت کز غمزه لشکر مى کشد هر سو
به هفت اقليم تن يک منزل آبادان نمى ماند
نه اى با بنده چون اول، بدين خوش مى کنم دل را
که پيوسته مزاج آدمى يکسان نمى ماند
کرم کن در حق خسرو که جاويدان همى ماند
چو مى دانى کسى در دهر جاويدان نمى ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید