شماره ٤٤١: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود مى گردد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود مى گردد
هنوز از تو شکيب عاشقان نابود مى گردد
چرا ديوانگى نارد مرا در گرد کوى او؟
که در هر گوشه چندين جان ناخشنود مى گردد
به صد جان بنده ام آن غمزه را با آنکه مى دانم
که مرگم گرد آن پيکان زهر آلود مى گردد
چه پرسى حال شبهاى کسى کش چون تو غمخوارى
همه شب از درون جان غم فرسود مى گردد
جگر مى سوزدم، جانا، مشو ناخوش ز بوى من
اگر در گرد دامان تو بوى عود مى گردد
مناز از روى چون خورشيد خود چندين، چو مى دانى
که روز حسن را سايه بغايت زود مى گردد
تو معذوري، اگر در روى خسرو چشم نگشائى
چنين کز آه او هر دم چهان پر دود مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید