شماره ٤٣٦: مرا تا آشنايى با بتان دل ربا باشد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مرا تا آشنايى با بتان دل ربا باشد
محال است اين که جانم با صبورى آشنا باشد
نخواهد مرده کس خود را، ولى من زين خوشم، زيرا
ز جان خويش در رنجم که پهلويت چرا باشد
نپندارى ز بهرش رنجها ديده ست اين ديده
حقش بگذارم، ار يک شب ترا در زير پا باشد
صبا گو بويت آرد تا زيد بيچاره مسکينى
که او را زندگى زينگونه بر باد هوا باشد
ز هجرش بس که در خود گم شدم، آگاهيم نبود
که هر شب من کجا و او کجا و دل کجا باشد
گرفتارى من در گيسوى جانان کسى داند
که در دام بلايى همچو خسرو مبتلا باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید