شماره ٣٠٧: اى پير، خاک پاى تو نور سعادت است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى پير، خاک پاى تو نور سعادت است
مقراض توبه تو چو لاى شهادت است
هستى تو آن نظام که نون خطاب تو
محراب راست کرده براى عبادت است
ديد آنکه طلعت تو و بيداريش نبود
هست آن سگى که خفتن صبحش به عادت است
تو شمع صبح، شعله شوقى که از تو خاست
زان هر يکى شراره چراغ هدايت است
علامه اى که معرفت انبياش هست
او را به پيش تو محل استفادت است
در عهد تو قيام جهان از وجود تست
مانند صورتى که قيامش به مادت است
هر يک مريد تو چو هلالى ست از رکوع
هر شب هلال وار ازان در زيادت است
بتوان مريد گفت مريد ترا که اوست
آن مردمى که فتنه عين سعادت است
اميد کز تو واصل گردد چو خرد و پير
خسرو که بى وصال چو حرف ارادت است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید