شماره ١٥٩: مرا از روى خوبان، قبله پيش است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مرا از روى خوبان، قبله پيش است
مسلمانان، ندانم کاين چه کيش است
بزن سنگ، اى ملامت گو، ز هر سو
که ما را چشمهاى عقل پيش است
نگنجد جان درون سينه عشق
نگنجد غم که او هم زان خويش است
به خون گرم دل پيوست با يار
بس، اى گريه که مى وصل سريش است
بهم دردى توان گفتن غمش، زآنک
دو هيزم چون بهم شد سوز بيش است
چو مرهم هست خاک ره، چه رنجم
که چشم از سودن راه تو ريش است
به استقبال روزى مى کشد دل
بزن، اى کافر، ار تيرى به کيش است
خطت نارسته در جان مى خلد، زانک
لبالب انگبينت پر ز نيش است
مگو خسرو که عشقم آشنا شد
حذر، کان آشنايى گرگ و ميش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید