شماره ١٤١: با خيال دوست هر کس مجلس آرايى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
با خيال دوست هر کس مجلس آرايى کند
گرچه با معشوق باشد ياد تنهايى کند
تخته مشق حوادث مى شود هر پاره اش
کشتى آن را که شور عشق دريايى کند
پنبه داغش بود ناف غزالان ختن
هر که را زنجير زلف يار سودايى کند
رقعة الحبيب کليم الله با مردم نکرد
آنچه رخسار تو با چشم تماشايى کند
شيشه خالى نمى گردد نفس را سنگ راه
ناله من تا چه با گردون مينايى کند
قبله ذرات عالم مى شود چون آفتاب
پيش خاک تيره هر کس جبهه فرسايى کند
خاک را ته جرعه اش چون طور در رقص آورد
عشق دريا دل چو عزم باده پيمايى کند
مى شود از سنگ طفلان استخوانم توتيا
تا دل ديوانه من خو به رسوايى کند
مى گذارد داغ محرومى به دل آيينه را
سير حسن خود گر از چشم تماشايى کند
عشق بر هم مى زند هنگامه تدبير عقل
پيش صرصر، پشه چون عزم صف آرايى کند؟
قمريان از شهپر خود اره بر پايش نهند
سرو اگر پيش قدش اظهار رعنايى کند
عندليبان خرده گل را بر آتش افکنند
کلک صائب هر کجا هنگامه آرايى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید