چشم بگشا و جمال او ببين
نور روى او به او نيکو ببين
جام و مى با همدگر خوش مى نگر
صورت و معنى اين هر دو ببين
جام ما باشد حباب و آب مى
سوبسو گردد روان هر سو ببين
صد هزار آيينه دارد يار من
در همه آيينه آن يک رو ببين
دامن دلق توئى را پاره کن
يوسف و پيراهن يکتو ببين
روى او بينم به نور روى او
من چنين مى بينم او را تو ببين
سيدم آئينه گيتى نماست
هر چه مى خواهى به نور او ببين