شماره ٣٩٧: دوستى با کورفهمان حجت ناديدگى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
دوستى با کورفهمان حجت ناديدگى است
وحشت از فهميدگان برهان نافهميدگى است
در بساط آفرينش مردمان چشم را
گر لباس فاخرى باشد همين پوشيدگى است
ديده حق بين بود از هر دو عالم بى نياز
ترک دنيا بهر عقبى کردن از ناديدگى است
مى کند بر فربهى پهلوى لاغر اختيار
هر که داند رنج باريک مه از باليدگى است
مردم سنجيده از ميزان نمى دارند باک
خلق را انديشه از محشر ز ناسنجيدگى است
گر ز ارباب کمالى سرمپيچ از پيچ و تاب
کز تمامي، سرنوشت نامه ها پيچيدگى است
دشمن غافل ز زير پوست مى آيد برون
پاى کاهل طينتان، سنگ ره خوابيدگى است
از شکفتن شد پريشان غنچه را اوراق دل
انتهاى خنده بيجا ز هم پاشيدگى است
هست صائب هر کسى را حد خود دارالامان
پا ز حد خود برون ننهادن از فهميدگى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید