چه غم دارم که يارم غمگسار است
حريفم جام ساقى يار غار است
بتى دارم که با من در ميان است
دلارامى که دايم در کنار است
به دور چشم مست مى فروشش
مرا با غير مى خوردن چه کار است
دل من بارگاه پادشاه است
تن من پرده جانم پرده دار است
دو لحظه در يکى صورت نباشم
ولى معنى هميشه برقرار است
يکى رو دارم و آئينه بسيار
يکى ذات و صفاتم صدهزار است
غنيمت دان حضور نعمت الله
که چون عمر عزيزت برگذار است