غزلستان
فال حافظ
جستجو
پربینندهترینها
ورود
«کابلستان» در غزلستان
فردوسی
«کابلستان» در شاهنامه فردوسی
پرستندگان را سوی گلستان
فرستد همی ماه کابلستان
سپهبد خرامید تا گلستان
بر امید خورشید کابلستان
چو کابلستان را بخواهد بسود
نخستین سر من بباید درود
چنان ماه بیند به کابلستان
چو سرو سهی بر سرش گلستان
نهفته همه گنج کابلستان
بکوشم رسانم به زابلستان
برید این به گنجور دستان دهید
به نام مه کابلستان دهید
چنان شاد شد شاه کابلستان
ز پیوند خورشید زابلستان
همه کابلستان شد آراسته
پر از رنگ و بوی و پر از خواسته
نخست آنکه با ماه کابلستان
شود جفت خورشید زابلستان
چنان شاد شد شاه کابلستان
ز پیوند خورشید زابلستان
شه کابلستان گرفت آفرین
چه بر سام و بر زال زر همچنین
یکی جشن کردند در گلستان
ز زاولستان تا به کابلستان
ز قنوج تا مرز کابلستان
همان تا در بست و زابلستان
چو شد تافته شاه زابلستان
برفتند گردان کابلستان
پس اندر دلیران زاولستان
برفتند با شاه کابلستان
تو دانی که دستان به زابلستان
به جایست با شاه کابلستان
گله هرچ بودش به زابلستان
بیاورد لختی به کابلستان
که یاد آمدش بوم زابلستان
بیاراسته تا به کابلستان
بزرگان و شیران زابلستان
همه نامداران کابلستان
کز ایدر به نزدیک دستان شوید
به نزد مه کابلستان شوید
چه باید مرا جنگ زابلستان
وگر جنگ ایران و کابلستان
ز بهمن رسد بد به زابلستان
بپیچند پیران کابلستان
چو هنگام باژ آمد آن بستدند
همه کابلستان بهم بر زدند
ز خواری شوم سوی زابلستان
بنالم ز سالار کابلستان
خروشی برآمد ز زابلستان
ز بدخواه وز شاه کابلستان
ز کابلستان تا به زابلستان
زمین شد به کردار غلغلستان
چو آگاه شد شاه کابلستان
ازان نامداران زابلستان
شهنشاه ایران و زابلستان
ز قنوج تا مرز کابلستان
هم او مرزبان بد بزابلستان
ببست و بغزنین و کابلستان