در تولد دختر خود

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
يکى دو زايند آبستنان مادر طبع
ز من بزاد به يکباره صدهزار پسر
يکان يکان حبشى چهره و يمانى اصل
همه بلال معاني، همه اويس هنر
يگانه دو سرا و سه وقت و چار ارکان
امير پنج حس و شش جهات و هفت اختر
مرا چه نقصان گر جفت من بزاد کنون
به چشم زخم هزاران پسر يکى دختر
که دخترى که ازينسان برادران دارد
عروس دهرش خوانند و بانوى کشور
اگر بميرد باشد بهشت را خاتون
وگر بماند زيبد مسيح را خواهر
اگرچه هست بدينسان خداش مرگ دهاد
که گور بهتر داماد و دفت اوليتر
اگر نخواندى نعم الختن برو برخوان
وگر نديدى دفن البنات شو بنگر
مرا به زادن دختر چه خرمى زايد
که اش مادر من هم نزادى از مادر
سخن که زاده خاقانى است دير زياد
که آن ز نه فلک آمد نه از چهار گهر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید