محمد بن سعد بن ابوبكر

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اتابك محمد شه نيكبخت
خداوند تاج و خداوند تخت
جوان جوان‌بخت روشن‌ضمير
به دولت جوان و به تدبير پير
به دانش بزرگ و به همت بلند
به بازو دلير و به دل هوشمند
زهى دولت مادر روزگار
كه رودى چنين پرورد در كنار
به دست كرم آب دريا ببرد
به رفعت محل ثريا ببرد
زهى چشم دولت به روى تو باز
سر شهرياران گردن فراز
صدف را كه بينى ز دردانه پر
نه آن قدر دارد كه يكدانه در
تو آن در مكنون يكدانه‌اى
كه پيرايه‌ى سلطنت خانه‌اى
نگه‌دار يارب به چشم خودش
بپرهيز از آسيب چشم بدش
خدايا در آفاق نامى كنش
به توفيق طاعت گرامى كنش
مقيمش در انصاف و تقوى بدار
مرادش به دنيا و عقبى برآر
غم از دشمن ناپسندت مباد
ز دوران گيتى گزندت مباد
بهشتى درخت آورد چون تو بار
پسر نامجوى و پدر نامدار
ازان خاندان خير بيگانه دان
كه باشند بدگوى اين خاندان
زهى دين و دانش، زهى عدل و داد
زهى ملك و دولت كه پاينده باد
نگنجد كرمهاى حق در قياس
چه خدمت گزارد زبان سپاس؟
خدايا تو اين شاه درويش دوست
كه آسايش خلق در ظل اوست
بسى بر سر خلق پاينده دار
به توفيق طاعت دلش زنده دار
برومند دارش درخت اميد
سرش سبز و رويش به رحمت سپيد
به راه تكلف مرو سعديا
اگر صدق دارى بيار و بيا
تو منزل شناسى و شه راهرو
تو حقگوى و خسرو حقايق شنو
چه حاجت كه نه كرسى آسمان
نهى زير پاى قزل ارسلان
مگو پاى عزت بر افلاك نه
بگو روى اخلاص بر خاك نه
بطاعت بنه چهره بر آستان
كه اين است سر جاده راستان
اگر بنده‌اى سر بر اين در بنه
كلاه خداوندى از سر بنه
به درگاه فرمانده ذوالجلال
چو درويش پيش توانگر بنال
چو طاعت كنى لبس شاهى مپوش
چو درويش مخلص برآور خروش
كه پروردگارا توانگر تويى
تواناى درويش پرور تويى
نه كشور خدايم نه فرماندهم
يكى از گدايان اين درگهم
تو بر خير و نيكى دهم دسترس
وگرنه چه خيرآيد از من به كس؟
دعا كن به شب چون گدايان به سوز
اگر مي‌كنى پادشاهى به روز
كمر بسته گردن كشان بر درت
تو بر آستان عبادت سرت
زهى بندگان را خداوندگار
خداوند را بنده‌ى حق گزار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید