وله نورالله قبره

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
مسلمانان، سلامت به، چو بتوانيد، من گفتم
دل بيچارگان از خود مرنجانيد، من گفتم
به مال و جاه چندينى نبايد غره گرديدن
ز گرد اين و آن دامن برافشانيد، من گفتم
درين بستان، که دل بستيد، اگرتان دسترس باشد
براى خود درخت نيک بنشانيد، من گفتم
به گردد حال ازين سامان که مى بينيد و اين آيين
شما هم حال ها برخود بگردانيد، من گفتم
پى نام کسان رفتن به عيب انصاف چون باشد؟
نخستين نامه خود را فرو خوانيد، من گفتم
دل درماندگان خستن، خطا باشد، که هم در پى
شما نيز اين چنين يک روز درمانيد، من گفتم
حديث اوحدى اين بود و تدبيرى که مى داند
تمامست اين قدر، باقى شما دانيد، من گفتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید