شماره ٢٥٠: پريشان کرد چون خاموشيم آواز گرديدن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
پريشان کرد چون خاموشيم آواز گرديدن
ندارد جمع گشتن جز بخويشم باز گرديدن
هوس طرف جنون سيرم مپرس از کعبه و ديرم
سر بى مغز وسامان هزار انداز گرديدن
اگر هستى زجيب ذره صد خورشيد بشگافد
ندارد عقده موهومى من بازگرديدن
سر گرد سرى دارم که در جولانگه نازش
چو رنگم ميشود بال و پر پرواز گرديدن
پس از مردن بقدر ذره ميبايد غبارم را
بناموس وفا مهر لب غماز گرديدن
دو عالم طور ميخواهد کمين برق ديدارش
بيک آينه دل نتوان حريف ناز گرديدن
گرفتم گل شدى ايغنچه زين باغت رهائى کو
گره واکردنست اينجا قفس پرواز گرديدن
شرارت گر نگه وارى پرافشاند غنيمت دان
برنگ رفته نتوان بيش ازين گلباز گرديدن
فنا هم دستگاه هستى بسيار ميخواهد
بقدر سرمه گشتن بايدم بسيار گرديدن
خط پرکار نيرنگيست (بيدل) نقش ايجادم
هزار انجام طى کرده است اين آغاز گرديدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید