شماره ٢٣٥: اى رنگ طرب تاخته خون در طبقى کن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
اى رنگ طرب تاخته خون در طبقى کن
تاشام غمت شمع فروزد شفقى کن
صد جلوه بهموارى يک آينه ثبت است
اجزاى نگه را بتحير ورقى کن
نامنفعل ساز تعلق نتوان زيست
تا اندکى از خويش برائى عرقى کن
خجلت رقم هرزه سواديست شعورت
يک سطر نگه صرف تأمل سبقى کن
تا سر زخط جاده تحقيق برائى
چون قوت تقرير بهر خامه شقى کن
بى سعى طپش راه بمقصد نتوان برد
بر جرأت بسمل زن و ساز قلقلى کن
مفتست حضور نفس باز پسينت
اى شمع سحر بهار رمقى کن
عذر دل غافل بنم از جبهه توان خواست
اى (بيدل) اگر گريه ندارى عرقى کن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید