شماره ١٣٣: کو جهد که چون بوى گل از هوش خود افتم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
کو جهد که چون بوى گل از هوش خود افتم
يعنى دو سه گام آنسوى آغوش خود افتم
در سوختنم شمع صفت عرض نيازيست
مپسند که در آتش خاموش خود افتم
در خاک ره افتاده ام اما چه خيالست
کز ياد شب وعده فراموش خود افتم
بهر دگران چند کنم وعظ طرازى
ايکاش شوم حرفى و در گوش خود افتم
عمريست که دريا بکنار است حبابم
آن به که در انديشه آغوش خود افتم
شور طلبم مانع تحقيق وصالست
خمخانه رازم اگر از جوش خود افتم
اى بخت سيه روز چرا سايه نکردى
تا در قدم سرو قباپوش خود افتم
(بيدل) همه تن بار خودم چون نفس صبح
بر دوش که افتم اگر از دوش خود افتم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید