شماره ٥: دوش چون نى سطر دردى ميچکيد از خامه ام

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
دوش چون نى سطر دردى ميچکيد از خامه ام
ناله ها خواهد پرافشاند از گشاد نامه ام
شمع را جز سوختن آينه دار هوش نيست
پنبه گوشست يکسر سوز اين هنگامه ام
تا بکى باشد هوس محو کشاکشهاى ناز
داغ کرد انديشه رد و قبول عامه ام
قدردانى در بساط امتياز دهر نيست
ورنه من در مکتب بيدانشى علامه ام
پيش من نه آسمان پشمى ندارد در کلاه
ميدهد زاهد فريب عصمت عمامه ام
لوح امکان در خور باليدن نطقم نبود
فکر معنيهاى نازک کرد نال خامه ام
تا بکى پوشد نفس عريان تنيهاى مرا
بيشتر چون صبح رنگ خاک دارد جامه ام
(بيدل) از يوسف دماغ بى نياز من پر است
انفعال بوى پيراهن ندارد شامه ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید