شماره ٣٥: دور گردون تا دماغ جام عيشم تازه کرد

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دور گردون تا دماغ جام عيشم تازه کرد
پيکرم چون ماه يک سر طعمه خميازه کرد
گو دو روزم نسخه فطرت پريشانى کشد
چشم بستن خواهد اجزاى هوس شيرازه کرد
رونق شام و سحر پرانفعال آماده است
چهره زنگى بخون زين بيش نتوان غازه کرد
شهرت صبح از غبار رفته بر باد است و بس
سرمه گرديدن جهانى را بلند آوازه کرد
کس سر موئى برون زين خانه نتوانست رفت
وقف هر ديوار اگر چون شانه صد دروازه کرد
خاک گرديدن يقينم شد عرق کردم زشرم
اين تميم نشه عبرت وضويم تازه کرد
(بيدل) اينجا ذره تا خورشيد لبريز غناست
ساغر ما را فضولى غافل از اندازه کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید