شماره ٢٩٣: دلى دارم، چه دل؟ محنت سرايى

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلى دارم، چه دل؟ محنت سرايى
که در وى خوشدلى را نيست جايى
دل مسکين چرا غمگين نباشد؟
که در عالم نيابد دل ربايى
تن مهجور چون رنجور نبود؟
چه تاب کوه دارد رشته تايي؟
چگونه غرق خونابه نباشم؟
که دستم مى نگيرد آشنايى
بميرد دل چو دلدارى نبيند
بکاهد جان چون نبود جان فزايى
بنالم بلبل آسا چون نيابم
ز باغ دلبران بوى وفايى
فتادم باز در وادى خون خوار
نمى بينم رهى را رهنمايى
نه دل را در تحير پاى بندى
نه جان را جز تمنى دلگشايى
درين وادى فرو شد کاروان ها
که کس نشنيد آواز درايى
درين ره هر نفس صد خون بريزد
نيارد خواستن کس خونبهايى
دل من چشم مى دارد کزين ره
بيابد بهر چشمش توتيايى
روانم نيز در بسته است همت
که بگشايد در راحت سرايى
تنم هم گوش مى دارد کزين در
به گوش جانش آيد مرحبايى
تمنا مى کند مسکين عراقى
که دريابد بقا بعد از فنايى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید