شماره ٢٣٤: اى جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته
عالمى در شور و شورى در جهان انداخته
عشق رويت رستخيزى از زمين انگيخته
آرزويت غلغلى در آسمان انداخته
چشم بد از تاب رويت آتشى افروخته
چون سپندى جان مشتاقان در آن انداخته
روى بنموده جمالت، باز پنهان کرده رخ
در دل بيچارگان شور و فغان انداخته
ديدن رويت، که ديرينه تمناى دل است
آرزويى در دل اين ناتوان انداخته
چند باشد بى دلى در آرزوى روى تو؟
بر سر کوى تو سر بر آستان انداخته
بى تو عمرم شد، دريغا! و چه حاصل از دريغ؟
چون نيايد باز تير از کمان انداخته
مانده ام در چاه هجران، پاى در دنبال مار
دست در کام نهنگ جان ستان انداخته
هيچ بينم باز در حلق عراقى ناگهان
جذبه هاى دلربايى ريسمان انداخته؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید