شماره ٢٣٢: ساقي، قدحى مى مغان کو؟

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ساقي، قدحى مى مغان کو؟
مطرب غزل تر روان کو؟
آن مونس دل کجاست آخر؟
و آن راحت جان ناتوان کو؟
آيينه سينه زنگ غم خورد
آن صيقل غمزداى جان کو؟
از زهد و صلاح توبه کردم
مخمور ميم، مى مغان کو؟
اسباب طرب همه مهياست
آن زاهد خشک جان فشان کو؟
گر زهد تو نيست جمله تزوير
ترک بد و نيک و سوزيان کو؟
ور از دو جهان کران گرفتى
جان و دل و ديده در ميان کو؟
با شاهد و شمع در خرابات
عيش خوش و عمر جاودان کو؟
در صومعه چند زهد ورزيم؟
صحرا و گل و مى مغان کو؟
چون بلبل بى نوا چه باشيم؟
بوى خوش باغ و بوستان کو؟
ما را چه ز باغ و بوى گلزار؟
بوى سر زلف دلستان کو؟
با دل گفتم: مرا نگويى
کان يار لطيف مهربان کو؟
ور يافته اى ازو نشانى
خونابه چشم خون فشان کو؟
با هم بوديم روزکى چند
آن عيش کجا و آن زمان کو؟
دل گفت: هر آنچه او ندانست
از وى چه نشان دهيم: آن کو؟
با اين همه جهد مى کنم هم
باشد که دمى شود چنان کو
خواهد که فدا کند عراقى
جان در ره او، وليک جان کو؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید