من که هر لحظه زار مى گريم
از غم روزگار مى گريم
دلبرى بود در کنار مرا
کرد از من کنار، مى گريم
از غم غمگسار مى نالم
وز فراق نگار مى گريم
دوش با شمع گفتم از سر سوز
که: من از عشق يار مى گريم
ماتم بخت خويش مى دارم
زان چنين سوکوار مى گريم
با چنين خنده گريه تو ز چيست؟
کز تو بس دل فگار مى گريم
داشتم، گفت: دلبرى شيرين
زو شدم دور، زار مى گريم
چون عراقى حديث او بشنيد
زارتر من ز پار مى گريم