شماره ١٩٠: افسوس! که باز از در تو دور بمانديم

غزلستان :: فخرالدین عراقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
افسوس! که باز از در تو دور بمانديم
هيهات! که از وصل تو مهجور بمانديم
گشتيم دگر باره به کام دل دشمن
کز روى تو، اى دوست، چنين دور بمانديم
ماتم زدگانيم، بيا، زار بگرييم
بر بخت بد خويش، که از سور بمانديم
خورشيد رخت بر سر ما سايه نيفکند
بى روز رخت در شب ديجور بمانديم
از بوى خوشت زندگيى يافته بوديم
واکنون همه بى بوى تو رنجور بمانديم
روشن نشد اين خانه تاريک دل ما
از شمع رخت، تا همه بى نور بمانديم
ناخورده يکى جرعه ز جام مى وصلت
بنگر، چو عراقي، همه مخمور بمانديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید